به گزارش پایگاه خبری ساخت و ساز هشتم، میگویند تعداد صندلیهای سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است، درست گفتهاند. چندین پردیس و مجموعه سینمائی تهران مثل کوروش، چهارسو، ملت، آزادی و… هر کدام چندین سالن سینمائی دارند. امکانات جدید فنی به اضافه مجاورت با مراکز خرید و رستورانهای لاکچری. اتفاقاً مشکل همین جاست.
آیا این مجموعهها میتوانند جای سینمای عصر جدید دهه شصت را بگیرند؟ سینما فلسطین؟ یا سینمائی که قبلاً جای همین مجموعه آزادی بود؟ سینما کریستال؟ لاله؟
نوجوان که بودم سینمائی در ضلع شمال غربی میدان امام حسین (ع) کار میکرد که به شوخی معروف بود به سینمای سربازها. چون سربازها پولشان میرسید که به این جور سینماها بروند. از قضا فیلم “روسری آبی” را آنجا دیدم. آن روزها در هر سه ضلع میدان امام حسین (ع) سینماهایی بود که حالا هر سه تعطیل شدهاند. از حدود پانزده سینمای لالهزار، هیچکدام زنده نماندهاند. خیابان پیروزی در جنوب شرقی تهران سه سینمای بزرگ داشت که هر سه بعد از انقلاب اسلامی یک به یک تعطیل شدند. در میدان کوچک بروجردی دو سینما فعال بود. هر دو تعطیلند. اوضاع خیابان دماوند، میدان انقلاب، خیابان جمهوری، خراسان، شوش و… بقیه محلات قدیمی تهران هم کم و بیش همین است.
تهران وقتی ناگهان توسعه پیدا کرد، اصولاً چیزی به نام محله با مفهوم کاربردی آن در مناطق نوساز به چشم نمیخورد. مراکز خرید، مجتمعهای فرهنگی، مذهبی و… شباهتی به کارکردهای محلی اصیل نداشتند و در مقیاس محله و روابط درون محلی، قابل بررسی نبودند. بنابراین نمیتوان انتظار داشت که صاحب سینماهای محلی باشند. اینکه نابودی مفهوم محله، چه بر سر شهرنشینی و تعلقات شهری و اخلاق شهروندی و سلامت عمومی داشت، خود بحث مفصلی است خارج از این موضوع.
سینماهای محلی کارکردی کاملاً منحصر به فرد دارند که در مجموعههای مدرن و در مقیاس شهری، محقق نمیشود. وقتی نوجوان بودم به فاصله چند صد قدم از خانه به دو سینمای خوب میرسیدم. اگر هر کدام فیلم مناسبی نمایش میدادند، اجازه داشتم خودم با پای پیاده به سینما بروم. اگر وضعیت مشابه این روزها بود، حتماً نمیتوانستم فیلم “سفر سنگ” و خیلی از فیلمهای آن روز را ببینم. سینماهای محلی؛ خدماتی متناسب با سطح اقتصادی و فرهنگی منطقه ارائه میدادند. نه کسی به تنقلات کسی چشم حسرت میدوخت، نه از رخت و لباس خود خجالت میکشید و نه آداب و رسوم رسمی و خاصی مزاحم لذتش میشد. دشواری رفت و آمد شهری و نگرانی صرف زمان زیاده از امکان هم نداشت.
سینماهای محلی میل و دسترسی اهالی در هر قشر و طبقهای را به سینما بیشتر و سادهتر میکردند. هزینه سینما رفتن را کاهش میدادند و حتی میتوانستند شمایلی فرهنگیتر برای محل داشته باشند. نوعی نشانه محلی بودند. کسب محل را رونق میدادند و باعث نشاط محلی میشدند. سینماهای محلی با سلیقه اهالی آشناتر بودند. طبیعی بود کسانی که به سینما و فیلمهای سینمائی، جدیتر یا حرفهایتر نگاه میکردند، در جایگاهی بودند که میتوانستند خودشان را به سینماهای مرکزی و بدنه برسانند.
از شرایط جدید اجتماعی و فناوریهای تصویری مثل ویدئو و اینترنت و ماهواره و… که بگذریم، تمرکز سینماها در بعضی مراکز شهری و چهره لوکس آنها، افزایش هزینه و زمان رسیدن به سینما، اضافه شدن هزینههای حاشیهای و ناشی از همین فاصله و زمان، اختلاف طبقاتی و… توانسته است بخش بزرگی از پتانسیل سینماروها را از سالنهای سینمائی خارج کند. دانشجویی که میان دو کلاس فرصت محدودی دارد، سربازی که دو ساعت مرخصی گرفته است، خانم خانهداری که کودکش را ساعتی به همسایه سپرده است، نوجوانی که اجازه دور شدن از خانه را ندارد، خانوادهای که با رفتن به یک پردیس سینمائی و زمان صرف شده مجبور میشود مبلغ هنگفتی برای ناهار یا شام خرج کند، کارگری که بعدازظهر به خانه رسیده و تفریح کوچکی لازم دارد، شهروندانی که به دلیل منطقه زندگی، ممکن است در طول یک سال رفت و آمد شهری چشمشان به هیچ سردر سینمائی نخورد و… همه و همه کسانی هستند که از دایره مشتریان ثابت سینما حذف میشوند.
چه این تعبیر به مذاق اهالی سینما خوش بیاید یا نه، سینما هنری عامیانه است. حداقل اقتصاد و تاثیرات فراگیر اجتماعی آن به این وجه عوامانه متکی است. سینما با مخاطب حداکثری زنده است. حتی اگر فیلمی به ظاهر به دنبال مخاطب خاص باشد، باز هم باید این مخاطب خاص از نظر تعداد به آمارهای عوام نزدیک شود. تماشاچیانی که هم مدعی خاص بودن هستند، وقتی به هر دلیلی شامل جمع اکثریتی باشند، در همان معیار، عام محسوب میشوند، در غیر اینصورت اصلاً سینما، معنا پیدا نمیکند. توسعه سینماها در الگوی جدید، هیچکدام از این اصول را رعایت نکرده است.
فکر کنید حسب محاسبه مهندسین و متخصصین، تهران برای سلامت هوا احتیاج به تعداد معلوم درخت و مساحت معینی فضای سبز دارد که بر سرانه جمعیت شهری دلالت دارد. آیا میتوان همه این فضای پیشبینی شده را در یک قسمت از تهران احداث کرد؟ یا باید پراکندگی منصفانه آن، فرض بدیهی این توسعه فضای سبز باشد؟ میشود همه وسائط نقلیه عمومی را – به تعداد کافی برای کل جمعیت تهران – در یک میدان بزرگ جمع کرد و مدعی بهبود ترافیک شهری شد؟
تعداد صندلیهای سینما در تهران افزایش پیدا کرده است. اما آیا با توجه به افزایش جمعیت و توسعه جغرافیایی شهر؛ سرانه این آمار هم افزایش پیدا کرده است؟ پراکندگی سینماها و دسترسی جغرافیایی و تناسب محلی آن چطور؟ تهران شهر همه کسانی است که در تهران زندگی میکنند و اصول شهرسازی حکم میکند دسترسی به عناصر شهری اعم از پارک و بوستان و مبلمان شهری و… و صد البته سینما، برای همه شهروندان به تناسب مهیا باشد.